قدیمی عاشق دل شکسته
باز هم در قاب ، در قاب قشنگ عکس بابا را تماشا میکنی مثل اینکه خاطرات رفته را در دل این قاب پیدا میکنی خوب میدانم دلت تنگ است صورتت را خیس باران میکنی تا که می بینی مرا با خنده ای غصه ات را زود پنهان میکنی آه ، آنوقتی که بابا زنده بود خنده هایت رنگ و بوی تازه داشت خانه ما بود سمت آفتاب مهربانیهای بی اندازه داشت من دلم می گیرد از آن چشمها چشمهای خیس و باران خورده ات کاش غمهایت تمامی داشت ، تا شاد میشد چهره افسرده ات
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:Finishline-love, ساعت
15:25 توسط داریوش